مولانا حسودانه می‌پرسد: «جانِ جهان! دوش کجا بوده‌ای؟» 

بعد خودش را دلداری می‌»دهد: «در دل ما بوده‌ای». 

بعد سعی می‌کند دلِ محبوب را نرم کند: «آه که من دوش چه‌سان بوده‌ام!» 

و باز حسادت هجوم می‌آورد: «آه که تو دوش که‌ را بوده‌ای!» 

و دوباره خودش را دلداری می‌دهد: «در آغوش قبا بوده‌ای.